"Patience with others is Love, Patience with self is Hope, Patience with God is Faith."
Adel Bestavros
Friday, November 30, 2007
Thursday, November 29, 2007
Doubt
Doubt is the price we pay for our advanced intelligence and civilization. It is the dim night of our resplendent day. But as the most beautiful light is born of darkness, so the faith which springs from conflict is often the strongest and the best.
Robert Turnbull
Robert Turnbull
Tuesday, November 27, 2007
گریز
از هم گریختیم
وان نازنین پیاله ی دلخواه را ، دریغ
بر خاک ریختیم
جان ِ من و تو تشنه ی پیوند ِ مهر بود
دردا که جان ِ تشنه ی خود را گداختیم
بس دردناک بود جدایی میان ِ ما
از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم
دیدار ِ ما که آن همه شوق و امید داشت
اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت
وان عشق ِ نازنین که میان ِ من و تو بود
!دردا که چون جوانی ِ ما پایمال گشت با آن همه نیاز که من داشتم به تو
پرهیز ِ عاشقانه ی من ناگزیر بود
من بارها به سوی تو باز آمدم ولی
!هر بار دیر بود
اینک من و توایم دو تنهای بی نصیب
هر یک جدا گرفته ره ِ سرنوشت ِ خویش
سرگشته در کشاکش ِ طوفان ِ روزگار
گم کرده همچو آدم و حوا بهشت ِ خویش
هوشنگ ابتهاج - سایه
Saturday, November 17, 2007
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
دوستان در پرده می گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب ها ی وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی او
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
وآصف ملک سلیمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که می گویند آن خوشتر ز حسن
یار ما این دارد و آن نیز هم
دوستان در پرده می گویم سخن
گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شب ها ی وصل
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی او
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
بلکه بر گردون گردان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است
وآصف ملک سلیمان نیز هم
Monday, November 12, 2007
داستانی دیگر
روی تو گلی ز بوستانی دگرست
لعل لبت از گوهر کانی دگرست
-
دل دادن عارفان چنین سهل مگیر
با حسن دلاویز تو آنی دگرست
-
ای دوست حدیث وصل و هجران بگذار
کاین عشق من و تو داستانی دگرست
-
چون نی نفس تو در من افتاد و مرا
هر دم ز دل خسته فغانی دگرست
-
تیر غم دنیا به دل ما نرسد
زخم دل عاشق از کمانی دگرست
-
این ره تو به زهد و علم نتوانی یافت
گنج غم عشق را نشانی دگرست
-
از قول و غزل سایه چه خواهی دانست
خاموش که عشق را زبانی دگرست
=
هوشنگ ابتهاج - سایه
Subscribe to:
Posts (Atom)