Monday, January 28, 2008

چون نهی بر پشت کشتی بار را

بر توکل می کنی آن کار را


تو نمی دانی که از هردو کیی

غرقه ای اندر سفر یا ناجیی


گر بگویی تا ندانم من کیم

بر نخواهم تاخت در کشتی و یم


من در این ره ناجی ام یا غرقه ام

کشف گردان کز کدامین فرقه ام


من نخواهم رفت این ره با گمان

بر امید خشک همچون دیگران


هیچ بازرگانیی ناید ز تو

زانکه در غیبست سر این دو رو


تاجر ترسنده طبع شیشه جان

در طلب نه سود دارد نه زیان


بل زیان دارد که محرومست و خوار

نور او نوشد که باشد شعله خوار


مولانا

No comments: